سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
 
یاد نامه برادرم خلیل الله محمد بیلکی

 

خدای متعال به پیامبر(ص) می فرمایند: ای پیامبر اگر این اخلاق نیکوی تو نبود هیچکس گرد تو جمع نمی شد. 

خلیل الله محمد بیلکی

اگر توفیق آشنایی با مرحوم مش خلیل بیلکی را داشته باشی قطعا طعم نیکوی اخلاق خوش و مهربانش را چشیده ای. آرامش و انس و مهربانیش دل هر انسانی را متوجه خود می کرد. 

آنگاه که با لبخند همیشگی اش غم را از دلت می ربود و با مهربانی اش آنگاه که سینه اش را به سینه ات می چسباند تیر محبتش را به قلبت می زد و تو را یک دم نه صد دم عاشق خود می کرد و از سویی آنگاهی که با نوای جانسوزش مروارید اشک اباعبدالله را برگونه هایت می خشکاند؛ همه و همه یادآور آن مرد بزرگ است. 

خلیل جان ...

صدایت جام می بود و نگاهت عشق ...

بار دیگر برخیز و مستمان کن ... از حسین برایمان بخوان و درد های بی کسی زینب را تسکین بده ...

بار دیگر برخیز حسین زمانت تنهاست ...

برخیز و بخوان از مادرمان زهرا ... غم چادر خاکی از دلهایمان نمی رود ...

مش خلیل ...

همیشه به مهربانیت ، اخلاصت صفایت وفایت عشقت غبطه می خوردم..

آنگاه که با یک نگاه خود همه دردهای و ناراحتی هایی را برای گله مندی پیش تو آمده بودم را فراموش می کردم...

واقعا اینک دارم فکر می کنم می بینم که تو مال زمین و زمینی ها نبودی ... تو از ملکوت بودی و اهل آسمان .... و اینک نیز ساکن آسمان ...

البته قبل از این هم آنگاه که قسمتی از وصیت نامه ات را خوانده بودم فهمیدم چقدر با تو فاصله داشته ام ... اما اینک ... 

خلیل جام تبسم های شیرین ولایت در لحظه عروج گوارایت باد...

بر سر سفره خان اربابمان اباعبدالله دعایمان کن...

 

 


این لینکم می زارم ان شالله دوستان استفاده کنند . برای بار اول هست که منتشر می شود. 

اینم لینک دانلود زیارت عاشورا با نوای خلیل بیلکی در هیئت رایت العباس دزفول-اربعین1387

 




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : پنج شنبه 92/5/24
دموکراسی به شرط چاقو!!

آیا هاشمی رفنسجانی عذرخواهی می کند؟

اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذره‌ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند." این اولین اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات است.

در حالی که تنها 4 سال از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری می گذرد و همچنان افکار عمومی میزان "شبهه آفرینی" های هاشمی رفسنجانی در سلامت انتخابات 88 و نقش فرزندانش در آشوب‎های خیابانی را فراموش نکرده است، وی بدون هیچ توضیحی درباره اینکه به چه علت در آن برهه در برابر رای مردم و رییس جمهور منتخب تمکین نکرد، انتخابات اخیر را دموکرات ترین انتخابات دنیا توصیف کرده است.

البته موضع اخیر آقای هاشمی نه تنها محل خدشه نیست بلکه اعتراف به حقیقتی دیرینه است که در سال 88 توسط وی و همفکرانش زیر سوال قرار گرفت. به عبارت دیگر هاشمی، همسرش، فرزندانش و دیگر حامیان وی باید به این سوال اساسی پاسخ دهند که آیا روند برگزاری یا دولت برگزار کننده انتخابات سال 88 تفاوتی با سال 92 کرده است یا آنها دموکراسی را "به شرط چاقو" قبول دارند و زمانی که کاندیدای مورد نظرشان توسط ملت انتخاب شود،‌ با ذوق زدگی هر چه تمام آن را "دموکرات ترین انتخابات دنیا" می دانند و اگر فردی غیر از آن کسی که مورد نظر آنها باشد توسط مردم انتخاب شود، در آن انتخابات تقلب شده و باید با حضور در کف خیابان ها به آشوب و کودتا علیه اراده ملت دست زد؟

از طرف دیگر باید توجه داشت که همان شورای نگهبان و وزرات کشوری که 4 سال قبل در معرض اتهام تقلب 11 میلیونی قرار داشت، امروز حتی حاضر نیست یک درصد آرای حسن روحانی ( تقریبا 370 هزار رای) را جا به جا کند تا بواسطه آن، انتخابات را به دور دوم بکشاند و در نهایت با استفاده از این ظرفیت، فرصتی برای ناکامی او در انتخابات فراهم سازد؛ نکته ای که تامل در آن، اوج میزان سلامت برگزاری انتخابات در ساز و کار جمهوری اسلامی را به خوبی به رخ جهانیان و تمامی کشورهای مدعی دموکراسی و انتخابات آزاد می کشاند. اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذره‌ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکرات‌ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه‌ای نمی‌توانند به آن وارد کنند." این اولین اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات است.




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : یکشنبه 92/3/26
شیعه غیرت دارد

این تصویر امانم را برید...

اشکم جاری ...

دهانم خشک ...

سرم سوت کشید ...

ناخودآگاه یاد کوچه های بنی هاشم افتادم ...... گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود ........

و اینک زینب حسین هنوز عباس دارد ...

عصر عاشورا زینب نگاه می کرد کسی نیست پا را رکاب کند معجر را سوار کند تا زینب خانم سوار بر مرکب شوند ...

یه زن تنها و یک شتر و یه طایفه یتیم... 

آه عباس زینب کجایی ؟؟؟

ارامش دل زینب کجایی؟!

تا زمانی که عباس هست دشمن جرأت حمله به خیمه ها را ندارد...

و اینک آنان که سم اسبانش را برای تاختن بر حرم حضرت زینب تیز کرده اند بدانند: 

شیعه غیرت دارد

حرم حضرت زینب




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : جمعه 92/3/3
نظر علما درباره احساس تکلیف ...

داستان زیر به تقل از آیت الله قرهی مدیر مدرسه علمیه امام هادی(ع) می باشد

محضر آیت‌الله العظمی بهاءالدّینی بودیم. موقع استراحت ایشان بود امّا یکی از آقایان - که روحانی بود -اصرار داشت که می­خواهم ایشان را ببینم و کسب تکلیف کنم. ایشان فرمودند: بیا، آمدند، فرمودند: حرفتان را بگویید. آن شخص گفت: جلوی این دو نفر بگویم؟ آقا فرمودند: بله، جلوی همین‌ها بیان کنید. گفت: می­خواهم برای مجلس، کاندیدا شوم. آقا فرمودند: اگر احساس می­کنی بهتر از دیگران هستی و می­توانی کار کنی، نرو!
آن شخص تعجّب کرد. ما هم تعجّب کردیم؛ چون معمولش این است که می­گویند: اگر احساس کردی در کار کردن بهتر از دیگران هستی و احساس تکلیف می‌کنی؛ جلو برو امّا ایشان فرمودند: اگر احساس می­کنی که بهتر از دیگران هستی، جلو نرو!

گفت: آقا! چرا؟ آقا فرمودند: برای اینکه اگر گفتی: چون من بهتر می­فهمم و بهتر متوجّه می­شوم؛ پس باید خودم را در معرض رأی قرار بدهم؛ این، یعنی خودبزرگ‌بینی و خودبینی و بدان اگر در این حال، وارد شوی، دیگر نه تنها اثر مثبت برای تو ندارد، بلکه بر عجب و خودبینی و تکبّرت افزوده می­شود - تعبیر خیلی عجیبی بود که ایشان بیان کردند - جرأت کردیم، عرضه داشتیم: آقا! پس چه کسانی باید وارد شوند؟
فرمودند: اگر به من باشد می­گویم آن عدّه که علمای ربّانی به آن‌ها تکلیف کند و خودشان برای خودشان احساس تکلیف نکنند. چون وقتی احساس تکلیف کردند، یعنی احساس کردند خودشان نسبت به دیگران برترند و همین احساس برتری نسبت به دیگران، خودبینی است که این همان شرّ اعظم است - تعبیر شرّ اعظم برای خودبینی را ایشان بیان فرمودند :
اگر کسی فکر کند من بهتر می­فهمم، من بهتر متوجّه می­شوم، من بهتر از دیگرانم و ...؛ این یعنی در بستر اخلاق رشد نکرده است. لذا آن موقع است که دیگر همه شرارت‌ها آرام آرام، - به تعبیر امروزی‌ها- به صورت جنگ نرم، در وجودش ورود پیدا می­کند؛ همان چیزی که قرآن به عنوان وسواس بیان می­کند «وسواس الخنّاس»، همان چیزی که «همزات الشّیاطین» بیان می­شود، آن همزاتی که این‌قدر نرم و بی‌صدا است و چنان آرام نفوذ پیدا می­کند که یک‌دفعه می­بیند همه شرارت­ها در وجودش قرار گرفته؛ چون خودخواه و خودبین بوده است. لذا اولیاء خدا می­گویند: باید از شرّ اعظم (خودبینی) بیرون رفت.




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : سه شنبه 92/2/24
باز نشر ... روز معلم بیاد استاد شیخ رضا ابوالقاسمی پور

معلم عزیزم

با اینکه نیستی ولی روزت مبارک

و به راستی چه زود دیر می شود.....

چهارشنبه شبها عجب حال و هوایی داشت. جمعه شب ها هم که جا افتاده بود.

 معلم عزیزم

دبیرستان معارف یادت هست. شاگرد همیشه اخمویت. بعد از 6 سال اعترافی بکنم ؟ قند توی دلم آب می شد وقتی که از دست حرف هایت اخم می کردمو تو ماژیک کلاس را بسمت پرتاپ می کردی. عاشقت بودم. همیشه جبهه مخالفت تو را داشتم. و رفتارت باعث شد مخالفت دوستت شود. 

آقا رضا جمعه یادت هست روی منبر داستان آن بچه دبیرستان بازیگوش و منتقدی را تعریف کردی که کاپشن سیاهش را بر دوش می اندازد ، آن شب تیر خلاصم را زدی.

عاشقت شدم. چقدر تو به فکر من بودی. نمی دانستم اینقدر مرا زیر نظر داری حرکات مرا.

براستی معلم اخلاق بودی. و آن جمله مدیر مدرسه در جواب اعتراض من هنوز در ذهنم هست ، که براستی حق بود . ابوالقاسمی را برای تدریس اخلاق نیاورده بودند برای اینکه او را ببینیم و اخلاقش بیاموزیم. 

عزیز دلم

اینک دیگر نوایت را نمی شنوم. جمعه ها سرگردان شده ام. کجا بروم . کجا بروم که همچنین نوای دلنشین یابن الحسن یابن الحسن ، چون شراب طهور مست وادی الستم گرداند.

صدایت برایم جام بود و نوایت شراب

مستی کجا؟

رضا جان بار دیگر برخیز و مستمان کن.

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ************** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

رضا جان برخیز که جان هایمان تشنه یک نگاه پر مهر معلمی مهربان چون توست.

دلم برای خنده ات تنگ شده است.

زیباترین معلم دنیا

برخیز بار دیگر ماژیک کلاس را پرتاب کن به سمتم. شاید علت رفتم از آن دبیرستان ، رفتن تو بود. مسجدت را از حیث خاطراتت نمی توانم ببینم و سالی یکبار هم که می روم برای بزرگداشت، جگرم خون می شود.

آقا رضا تو برای ارباب می خواندی و من برای نوکر ارباب می خوانم:

کمان ابروان تو قبله گه دلم شده***********الا عزیز مهدیا عجب نشته ای به دل ....

نبودت برایمان به شدت احساس می شود وجای خالیت پر نمی شود. ای کاش در این وانفسای اخرالزمان تو و همچون تویی بودند تا حرفشان را راهگشا بدانیم.

رضا جان به آرزویت خواهی رسید. یادت هستی اینگونه نگاشتی  

روزی که مسیر آمدنت را گل باران می کنند ، ممکن است من نباشم ، ولی داستان عاشقی مرا برایت خواهند گفت  

خواهند گفت نغمه عاشقانه ام در میان مشتاقانت چه آتشی به پا می کرد و چگونه بازار عاشقی تو را گرم می نمود . خواهند گفت آن روز که می رفتم نگران به رقفا می نگریستم گویا چیزی جا گذاشته ام ، گویا با کسی قرار ملاقات داشته ام ، خواهند گفت دردهایی را که از نبودنت چشیدم ،همه را خواهند گفت   .

دوست دارم آنروز که می آیی سراغ مرا بگیری ، راستی هزار دستان من کو ؟

هزار دستان ارباب ، امروز روز معلم را تبریکت می گویم.

از درس و مشق دبیرستان گرفته و تا مسجد و هیئت و جلسه را همه از تو یاد گرفتم.

روزت مبارک 

شیخ رضا ابوالقاسمی پور

جا داره بچه ها امسال هم از مرد با اخلاق هیئت های دزفول و معلم اخلاق و قرآن نیز یاد بشه..

مرحوم خلیل الله بیلکی معروف به مش خلیل..

شادی روحشون فاتحه و صلوات

خلیل الله بیلکی




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : سه شنبه 92/2/10
فهم دینی ...

 

پیرزنی کنار آب ایستاده بود و نمیتوانست از آب عبور کند. طلبه ی اول بی درنگ کفشهایش را درآورد پیرزن را گرفت و آنسوی آب به زمین گذاشت… . طلبه دوم نگاه کرد و هر دو به راه افتادند. یکساعت بعد طلبه ی دوم سکوت را شکست و گفت هنوز دارم به این فکر میکنم که کاری که تو کردی اشکال شرعی نداشت؟


طلبه اول گفت: «من چند ثانیه بیشتر پیرزن را به دوش نگرفتم، اما گویا یکساعت است که از دوش تو پایین نیامده!»

 




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : پنج شنبه 91/12/24
نهم ربیع ، خسارت ها و جهالت ها

متاسفانه دیده ایم در بین متدینین یک خرافه ای رواج دارد به نام عیدالزهرا یا عمرکشون..

این کار نه تنها باعث وهن تشیع می شود بلکه فاصله برادران مسلمان را از هم بیش از پیش می کند. و از سوی دیگر هیچ فائده و دست آوردی برای تشیع نیز ندارد.

برادران مسلمان که اینک و در این گذر تاریخی بیش از همیشه به هم نیاز دارند این عمل شنیع گرچه بظاهر مخفیانه و بدور از چشم ها برگزار می شود باعث برهم زدن وحدت و از بین بردن دست آوردهای اسلام ائمه و انقلاب است..

و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم ... انعام/105

این آیه لعن و دشنام بر دشمنان خدا حتی بت پرستان را نهی می کند و اطلاق آیه اقتضای آشکار و نهان را دارد. 

در اینجا بیانات دقیق رهبر معظم انقلاب فصل الخطاب است و ابعاد قضیه را روشن می کند:

«بعضی‌ها به نام شادکردن دل فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، این روزها و در این دوران ما کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! می‌فهمید چه می‌گویم؟ بهترین وسیله‌ای که دشمنان بزرگ انقلاب پیدا کردند برای این‌که نگذارند انقلاب به کشورهای اسلامی برود، می‌دانید چه بود؟ گفتند این انقلاب، اسلامی نیست! گفتند اینها دشمن شما- چند صد میلیون مسلمان- هستند! امام بزرگوارمان ایستاد و گفت این انقلاب، اسلامی است؛ شیعه و سنی در کنار هم هستند؛ کنار هم هستند. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیای آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند. نواری پیدا کند، ببرد این‌جا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید، این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی‌ها دارند به نام فاطمه زهرا، علیها‌السلام، این کار را می‌کنند. 

در حالی که فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوان‌های پاک ما این‌جور رفتند خون‌هایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالم‌گیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه‌ زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمه‌زهرا را شاد کند.»

حضرت آیت الله بهجت در در محضر ایت الله بهجت می فرمایند: عیدالزهراء روز بیان مشترکات میان شیعه و اهل تسنن و ترک لعن است

آیت الله بهجت(ره) درباره برخی از رفتارها به نام عیدالزهرا نیز می‌گوید: چه بسا ... این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. 

نهم ربیع الاول

 حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطره‌ای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمایند: «خدا رحمتش‌ کند، درجاتش‌ عالیست، عالی‌تر کند، مرحوم‌ آیت‌ الله مرعشی یک‌ قصه‌ای‌ گاهی‌ اوقات‌ یا خیلی‌ از اوقات‌ در میان‌ درس‌ برای‌ شاگردها می‌گفتند و یکی‌ از قصه‌هایشان‌ این‌ بود که‌ می‌گفتند: 

پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ فرد می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، با پدر من‌ خداحافظی‌ کرد و رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، در زمان برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ به کرمانشاه رسید، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ و وضع‌ کردستان‌ به خاطر شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، ناگهان‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را خانه برد‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من، بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم، خلاصه مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل‌ .من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، قیافه‌ای شبیه مردم‌ همدان‌ داشت، آوردند. یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردنش ‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند. من‌ غش‌ کردم‌. 

بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیاورید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربة الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی.

حالا دیگر برادران و خواهران متدین خود دانید ....!

 




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : دوشنبه 91/11/2
شیخ رضا ابوالقاسمی پور

این متن هم قبلا از اینجا و شاید وبلاگ های دیگر منتشر شده بود ولی از باب اینکه هر بار خواندم اشکم جاری و قلب استوار تر شد دوباره بازنشر می کنم

 

رضا جان

امام جماعت مان بودی و امام شهادتمان، در مرزعه سلوک قد کشیدی و از چشمه ملکوت آب نوشیدی و برسایه سار بهشتی ات مرغکان عاشق را پناه دادی  

حاصل شاگردی ات در مکتب حسین(ع) یک آه بود که از نهادت برخاست و تندرسینه ها مان شد و باران دیدگانمان

آنگاه که تنور جنگ گرم بود و بازار شهادت پررونق، کودک بودی اما تو گویی با شهیدان این دیار، فکه و فاو، طلایه و شلمچه و دو کوهه، مجنون و اروند را بال بودی که تنها و تنها رنگ و بوی شهیدان می دادی

برجسم پاکت تیر و ترکش دشمن نشست. اما قلب مهربانت را نیزه های تهمت و افترا مجروح کرده بود. برایت دروغ یافتند و فرش تهمت گستردند و درنی تهمت نواختند و برطبل تخریب و تهدید کوفتند. برسیمای جذاب و ملکوتی ات که عمق پاکی و صداقت را نشان می داد چنگ زدند

برای آنکه با دنیای آنان نستیزی با دین ات ستیز کردند. بر شیوه اسلاف ناپاک خود، چون از تطمیع تو طرفی نبستند. با تازیانه تخریب، آبرویت را هدف گرفتند و تو آبرویت را با خدا معامله کرده بودی. با زبان تلویح و تصریح حاضر بودند. دامان پاکت را با زرد و سفید پرکنند. تا بدعت هایشان که دست مایه تحقیر و تحمیق ساده لوحان بود نستیزی. اما چه خیال باطلی

تو شاگرد مکتب رسول اعظم(ص) بودی که فرموده بود: هرکس به هنگام ظهور بدعت ها، دانش خود را آشکار نسازد. لعنت خدا بر او خواهد بود و در حلقه حق پویای علوی شنیده بودی که هیچ چیز مانند بدعت ها دین را ویران و تباه نمی کند و این گونه بود که آرام بر خود حرام کردی

چونان بسیاری، کنج عاقبت برنگزیدی و چون مولایت حسین (ع) سری پرشور داشتی

عبا و عمامه ات در گیر و دار بدعت ستیزی دست و پاگیرت نشد. برفراز منبر دستی بر آسمان داشتی و نگاهی مهر آمیز به ما خاک نشینان تشنه ملکوت از فراسوی خاک، ظرفی از نور در جامی از بلوار هدیه مان می کردی. موعظه ات هوا را لطیف و آسمان چشم ها را بارانی می کرد و غبار شبهه از در و دیوار دل ها می شست.ای از تبار شهید اول و شهید ثانی و شهید ثالث و رابع. ای درس آموز مکتب مطهر در مبارزه با التقاط و بدعت، نتوانستند ما را از تو بگیرند به خیال خام خود تو را از ما گرفتند.بغض و کینه سالیان خود را نثارت کردند.

رضاجان! معبر عشق مهدی فاطمه را در مسیر پر از مین و سیم خار دار برایمان گشودی. هرلحظه صدبار شهید می شدی و بر می خاستی! آنقدر تهدیدهای حضوری و تلفنی و کتبی نثارت  کردند که مادرت گفته بود رضا جان می دانم شهیدت خواهند کرد

 

استاد شیخ رضا ابوالقاسمی چور

وشاید اگر اراده ای برای یافتن سرنخ ها و بسترسازان این مصیبت باشد آن همه پیام تلفنی در شش ماه اخیر پیامی داشته باشد

رضاجان فصل پروازت نبود.

هنوز بسیاری از نوجوانان و جوانان که برایشان دل می سوزاندی عطشناک نوشیدن شربتی از لعل لبت هستند، هنوز در آرزوی بوسیدن چهره نورانی ات بی تابانه به محراب، و منبرت می نگرند

هنوز ترنم آهنگ مرتعش کلامت برای آنان روایتگر دلدادگی و عاشقی نبی و اولاد علی است

رضا جان! برای درهم ریختن بنای بدعت و کاخ ظلمت و زدودن ننگ بدعت از سیمای شهرمان با تیشه خون به پرچم داری ات می خواستیم.ای عاشق رهایی و پرواز، ای شاگرد مکتب علی(ع) و فاطمه (س) ای رهرو خمینی کبیر و ای دلداده روی ولی ، و ای مهمان شهیدان... نشانه ای از تو همیشه با ماست




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : سه شنبه 91/9/28
بمناسبت سالگرد عروج استاد شیخ رضا ابوالقاسمی پور

رابطه با امام زمان عج

استاد ابوالقاسمی پور می فرمودند: رابطه خودتان را با امام زمان(عج) صمیمی کنید. با آقا حرف بزنید. من ساعت هایی از هفته را به این کار اختصاص داده ام. می نشینم و با آقا حرف می زنم و راه حل مشکلاتم را از آقا می خواهم و تمام راه حل هایی را که برای حل مشکل به ذهنم رسیده است یک به یک به ساحت آقا عرضه می دارم و می گویم: آقا این راه را رفتم و نشد شما بفرمایید چه کنم و آقا خودش کمک می کند. 

  لذت نماز

ایشان در مورد لذت بردن از نماز می فرمود: حتما نباید از نماز خواندن لذت ببرید تا سراغ نماز بروید. وقتی حال و حوصله نماز خواندن ندارید وضو بگیرید سجاده را پهن کنید و بگویید: خدایا فقط این جسم ، در اختیار من بود اینک آن را آورده ام. تو هم روح خودت را به من برسان. 

 با خودتان چه کردید؟

یک روز به ایشان گفتم: استاد مدتی است که به حال گذشته ام غبطه می خورم چون آن روزها با آقا و مولایم صمیمی تر و باصفاتر حرف می زدم ولی حالا فکر می کنم از ایشان دور شده ام. ایشان فرمودند: این حرف را فقط به خودت می گویم که شما دچار خسران شده اید. بررسی کن و ببین با خودت چه کرده ای؟ مگر می شود حالا بعد از چهار سال تحصیل بگویید یادش بخیر دیپلم که بودم سوادم بیشتر بود. در عبادات و مسائل معنوی هم همین گونه است باید رو به جلو باشید و پیشرفت داشته باشید.

 احترام به پدر و مادر

می فرمود با پدر و مادر صمیمی باشید و این کار اصلا سخت نیست. خودتان را برای پدر و مادرتان شیرین و صمیمی کنید و از محبت کردن به آن ها شرم نکنید. من سعی می کنم هر روز به پدر و مادرم سر بزنم و احوالشان را بپرسم. گاهی اوقات که مادرم در آشپزخانه است می روم و بر دستش بوسه می زنم و پدرم را که در اتاق دیگر است احترام می کنم و دستش را می بوسم و این کار را چند بار تکرار می کنم.

یک بار بوسه زدن بر دست پدر و مادر را تکرار کردم تا این که پدرم به من گفت: رضا بس کن ما را کشتی!

 اهمیت نماز اول وقت

در جلسه ای که با ایشان داشتیم برخلاف همیشه که آرام سخن می گفت، سریع تر سخن می گفت و عجله داشت در پایان جلسه فرمودند. سریع سخن گفتم چون به وقت نماز نزدیک شده ایم و باید به نماز اول وقت برسیم.

 ولایت مداری

استاد عاشق و شیفته ولایت بود و بسیار به رهبر معظم انقلاب مدظله العالی علاقه داشت و این علاقه در سخن گفتن و حالات ایشان تاثیر می گذاشت و همیشه از ایشان بالفظ حضرت آقا نام می برد.

 مبارزه با بدعت

ایشان خیلی سعی می کرد آگاهی بچه ها را نسبت به بدعت ها و انحرافات فکری و عملی بالا ببرد تا بی تفاوت نباشند. به طور مفصل از فعالیت خانقاه و صوفیه و فرقه های متعدد آن ها در شهرستان دزفول با ما سخن می گفتند.

ادامه مطلب...


| [ کلمات کلیدی ] :

ن : احسان روشن نیا
ت : دوشنبه 91/9/27
لا یمکن الفرار از عشق الحسین

لا یمکن الفرار از عشق حسین

امام کاظم (ع) می فرمایند: چون ماه محرم میرسید پدرم دیگر خندان نبود ، اندوه از چهره اش نمایان و اشک بر گونه اش جاری می شد.

ارباب !

عاشقانه هایم برای توست ...

شیدایی ام نذر توست ...

گذر تک تک ثانیه های عمرم به قدیمی شدن نوکریت می ارزد.

و اما یک درس:

اهل کوفه نبودن یعنی :

بدانیم تا حسین علیه السلام نیامده ولی امر "مسلم " است

 




| [ کلمات کلیدی ] :
ن : احسان روشن نیا
ت : پنج شنبه 91/8/25
<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
 
 
 
هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند؛ ما تمام آنچه در تئوری و خلأ بود در خاکهای شلمچه و طلائیه دیدیم، آنچه دیگران فقط شنیده اند ما در شبهای دردآلود با صدای ناله ها و سوز دلهای شیدایی شنیده ایم و دیده ایم، ما عشقبازی مجنون به دور لیلی را درجزیره ی مجنون زیر باران گلوله های که میلیمتری زمین را هدف گرفته بودند با چشم غیر مسلح دیدیم، آنچه منصور بر سر دار دید ما شبهای عملیات دیدیم؛ آن شوخی های شبانه و زمزمه ی قرآن دعا که در شب عاشورای حسین گذشت ما در شبهای عملیاتی والفجرها و رمضان ها و کربلاها دیدیم .
 
 
0 align= 0 align= a href= div class=/div theme-designer2 /div/divtd width=div class=bb td width= center td width= /div space/divtd width= td width= td width= td width= td width=/div /td valign= valign= icon2 icon2 backpb:ItemText//BlogpagingBlock/blogtagsblockdiv style=theme-designer2 pb:ItemText/p dir=/blogtagsblockdiv style=theme-designer2 p dir= /blogtagsblockdiv style=theme-designer2 /divpb:AuthorNamediv style=div class= pb:BlogDescription/divwidth:389px; overflow:hidden;0/BlogArchive copyright table border=padding: 7pxwidth:389px; overflow:hidden; table border= width:389px; overflow:hidden; table border=width:389px; overflow:hidden; table border=padding: 7pxwidth:389px; overflow:hidden; ¢div class= div class= /divm-p/div /div778 /div !---------- text ----------------------------

دریافت کد آهنگ

0rtl105/bodyrtl105/body